یکی از روزهای ماه مبارک رمضان بود و فردای آن آخرین روز مدرسه بود. با پدرم به سالن مسابقه رسیدیم و سالنش باشگاه قبلی من بود. چند تا داور اونجا نشسته بودند و بازیکنان کم کم اومدند. اول با مربیمون گرم کردیم و بعد چند تا بازی نوبت من رسید من کمربند سبز بودم و حریفم کمربند زرد. قوی بود ولی به سختی بردمش . با نتیجه ی 58-51
مسابقه ی دوم رو با نتیجه ی 56-51 و مسابقه سوم رو با نتیجه ی 43-26 بردم و در حین مسابقه می شنیدم «شیر شیران آمده صالح به میدان آمده »
و مسابقه ی فینال(چهارم) با هم تیمی خودم بود و از همه ی مسابقه هام آسون تر بود. تو اون مسابقه 2 بار مصدوم شدم. مسابقه رو قاطعانه 31-16 بردم.
مدال طلا گرفتم و مربی قبلی من مدال رو گردنم کرد. اهدای مدال تا ساعت 2 شب طول کشید و من با خستگی و خوشحالی به خانه رفتم.
سلام
آفرین
ماشاء الله به صالح ماشاءالله🙂👏